متن دلخواه شما
تکتا چت :::::::: زیباترین چت روم ایرانی
یک شنبه 30 تير 1392 ساعت 18:1 | بازدید : 379 | نوشته ‌شده به دست محمد | ( نظرات )
داستان رو کامل بخون
خندهنظر یادت نرهخنده
توی یه پارک در سیدنی استرالیا دو مجسمه بودند یک زن و یک مرد. این دومجسمه سالهای سال دقیقا روبه‌روی همدیگر با فاصله کمی ایستاده بودند و توی چشمای هم نگاه میکردند و لبخند میزدند. یه روز صبح خیلی زود یه فرشته اومد پشت سر دو تا مجسمه ایستاد و گفت:« از آن جهت که شما مجسمه‌های خوب و مفیدی بودید و به مردم شادی بخشیده‌اید، من بزرگترین آرزوی شما را که همانا زندگی کردن و زنده بودن مانند انسانهاست برای شما بر آورده میکنم. شما 30 دقیقه فرصت دارید تا هر کاری که مایل هستید انجام بدهید.» و با تموم شدن جمله‌اش دو تا مجسمه رو تبدیل به انسان واقعی کرد: یک زن و یک مرد.
ادامه مطلب رو از دست نده
.
.
.


:: برچسب‌ها: داستان , مجسمه , طراحی ارزان ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
آخرین عناوین مطالب

تعداد صفحات : 5
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد